ساغر...



























adrian

 

 

به نام کلام دروغین عشق

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم

اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت

و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ

خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و

همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده

قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.

از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.

نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم ،

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:23 توسط mahya|


آخرين مطالب
» دلم برات تنگ میشه
» تنهایی...
» خنده وبغض...
» شاید برایت عجیب باشد...
» بزرگتر که میشویم غم هایمان زیاد میشود
» عشق یعنی...
» عشق...
» کاش میفهمیدی...
» توبنویس...
» دلتنگی کم میشود...
» چشم میدوزم...
» خوبم...
» ساغر...
» حق عشقم بود
» دلم برات تنگ نمیشه
» سفیده....
» غکس گلم
» لنننندن
» مطلب عاشقانه

Design By : Pichak