adrian

نوشته شده در پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 22:17 توسط mahya|

 

 

ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری
ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام!
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی!

 

ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!
تنهـــــــــــــــائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست.

 

نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:28 توسط mahya|

 

 

خندیدن، خوب است .

 

قهقهه، عالی است .

 

گریستن، آدم را آرام می کند.

 

امــــــــــــا…

 

لــــــعنت بر بغــــــــــــض

نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:27 توسط mahya|

 

 

sacar.ir

 چـــی دلنشیــــن ‌تر از اینکـــﮧ 
مدام و بی ‌بهانــــﮧ صدایت کنم با 
علامت ِ سوال …؟
و تو ســـر ِ حوصلـــﮧ جــواب 
بدی جــــــــــانـــم

 

 

نوشته شده در یک شنبه 22 خرداد 1392برچسب:,ساعت 21:25 توسط mahya|

 

 

شاید برایت عجیب باشد این همه آرامشم…

 

خودمانی بگویم به آخر که برسی فقط نگاه میکنی…

 

نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:24 توسط mahya|

 

 

بزرگتر که می شوی غصه هایت زودتر از خودت قد می کشند

 

 لبخندهایت را در آلبوم کودکیت جا میگذاری و ناخواسته وارد

 

دنیای لبخندهای مصنوعی میشوی شاید بزرگ شدن،

 

 آن اتفاقی نبود كه انتظارش را میكشیدم…!

نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:22 توسط mahya|

 

      بدی عشق اینه که یا بدست نمیاد...


                    اگرم بدست بیاد از دست می ره....



نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:20 توسط mahya|

 

 

عـــشـــق يـــعنــــــي ايـــنکـــه وقــــــتـــي ميـــخـــواي بخـــوابي

 

يـــه اس ام اس ازش ميــــــاد حتـــي قبـــل ايـــن کـــه بـــدونـــي چـــي نوشـــته


لبـــخنـــد مـــياد روي لبــــــت…

 

هميـــن که يـــه لحـــظـــه بهـــت فکـــر

 

 

 
ميکــــــرده واســـت انــــــدازه يه دنــــــيا مـــي‌ارزه…....

 

نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:19 توسط mahya|

 

 

 

 

کـاش مـی فـهـمیـدی ....

قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی:

 

بـمان...

 

 

نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛

و آرام بـگویـى:

هـر طور راحـتـى ... !

نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:13 توسط mahya|

 

این پست را ســــــکوت می کنم تو بنویس !

تــــــــو بنویس ...

از دلتنگی هایتــــــ، از دردهایتــــــ ، از حــــرف هایت ...

از هرچه دلتـــــ می گوید !

بنویس برایـــــــــم...
نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 21:8 توسط mahya|

 

◄►בلتنگتـــ ڪـﮧ مے شوم

 



פֿوבم را בر آینـﮧ مے بینم



و בر چشمـانـم



تــو را تماشا مے ڪنم



ڪی مے شود



از آب و آینـﮧ ها برخیزے



و پیش בست هاے פֿـالیـم



بنشیــنے (؟)ܓܨ............................

نوشته شده در شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:28 توسط mahya|

 

 
 
* * *
تــمام هوا را بو مـی کشم

 

 
چشم مـیدوزم

 

 
زل مـی زنم...

 

 
انگشتم را بر لبان زمیـن می گذارم:

 

 
" هــــیس...

 

 
!مـی خواهم رد نفس هایش بـه گوش برسد...!"

 

 
امــــــــــا...!

 

گوشم درد مـیگیرد از ایـن همـه بـی صدایـی

 

 
دل تنگـی هایم را مچالـه مـی کنم و

 

 
پرت مـی کنم سمت اسمان!

 

 
دلواپس تو مـی شوم کـه کجای قصـه مان سکوت کرده ایـی

 

 
کـــه تو را نمی شنوم
نوشته شده در شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:27 توسط mahya|

 

 

 

بیشترین دروغی که در این دنیا گفته ام…

 

این کلمه است….خوبم…

نوشته شده در شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:26 توسط mahya|

 

 

به نام کلام دروغین عشق

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم

اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت

و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ

خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و

همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده

قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.

از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.

نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم ،

 

نوشته شده در شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 20:23 توسط mahya|

واقعا حق که بود ادرین دیگه

نوشته شده در پنج شنبه 19 تير 1392برچسب:,ساعت 21:55 توسط mahya|

 

گیرم تمـــــــــــام این صفحه را هم عاشقانه نوشتم
 
از این ستون تا آن ستون هیـــــــچ فرجی نخواهد شد....
 
وقتی که دلت بـــــــــرایم تنگ نمیشود......
 
 
منم خیلی دلم تنگ میشه
نوشته شده در شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 19:58 توسط mahya|

 سلامی به سفيدی سپيده صبح......

صـفـا آوردی به خانه دلــم. حالا که آمدی چترت را ببند در ايوان اين خانه چيزی جز مهربــانی نمی بـارد

 

 

 

نوشته شده در شنبه 7 مهر 1392برچسب:,ساعت 19:57 توسط mahya|

 

آدرین به نظرتون حقش بو حذف شه؟

۱-آره        ۲-نه

البته این فوتو شاپه

نیگا کن چه ناز افتاده

آدرین و مامانش و اون یکی هم فک کنم داداشش باشه

ولی خودمونیم اینجا یه خورده شبیه تهیه

 این لره باید زود تر حذف میشد الیته کسانی که لر هستند ناراحت نشن

 

آدرین

این آخری رو هم واسه کسایی میذارم که فک میکنن آدرین ابرو هاشو برداشته نگاه کنید چشما و ابرو هاش دست نخورده

نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت 22:31 توسط mahya|

ساکن لندن. آدرین نه فقط برای محبوبت و شهرت
بلکه برای اینکه عاشق خوانندگی و موسیقی است وارد آکادمی موسیقی گوگوش شده.
او که با حمایت خانواده اش موفق شده چند اجرای عمومی در لندن داشته باشد
با اعتماد به نفس بالایی در این رقابت شرکت خواهد کرد.
مایل هستش ترانه های فارسی زبان رو بخونه و به خواندن ترانه به زبانهای دیگر علاقه ای ندارد.

آدرین

آدرین

آدرین آکادمی گوگوش 2013

آدرین آکادمی

ادرین

آدرین

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1392برچسب:,ساعت 22:28 توسط mahya|

 

دیر فهمیدم ..
خیلی دیر ...
" عزیزم " ...نمایش احساسات با عکس های زیبا
" گلم " ...
"عشقم "....
تکیه کلامش بود!


 

خدا را دوست بدار ...

 

 

 

نمایش احساسات با عکس های زیبا

حواســــم را هرکـــجا که پــرت می کـــنم باز کـــنار تـــو می افتد ...


نمایش احساسات با عکس های زیبا

ﺩﺭ ﻧــﺎﻧــﻮﺍﯾـــﯽ ﻫــﻢ ﺻـــﻒ"ﯾــﮏ ﺩﺍﻧـــﻪ ﺍی"هـــا ﺟــﺪﺍﺳـــــﺖ . . . ﺍﺯ ﺟــﺬﺍﻡ ﻫــﻢ ﺑــﺪﺗــﺮ ﺍﺳــﺖ "ﺗﻨﻬﺎﯾـــــــــﯽ"


نمایش احساسات با عکس های زیبا

تو آنجـــا . . . من اینجــــا . . . همه راستـــــ می گفتند تو کـــجا من کـــجا !


نمایش احساسات با عکس های زیبا

مگر چند بار به دنیا آمده ایم
که این‌همه می‌میریم؟ !!


نمایش احساسات با عکس های زیبا

یه مرد با چشم هایش عاشق می شود یه زن با گوش هایش ...
برای همینه که زن ها آرایش میکنن و مردها دروغ میگن

حداقلش این است که یکی را دوست داری که روزی به او می رسی . . .

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1392برچسب:,ساعت 22:17 توسط mahya|

 

 

چه معنـــــى دارد


زندگى...!؟


وقتى كه هیچ اتفاقى


من و تو را


سر راه هم قرار نمى دهد !!

 

 

بی خیال است

 

خیلی بی خیال

 

 

 

 

تمام خیال من است

 

همان کسی که

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت 22:7 توسط mahya|

 

 

ایــن روزهآ....

نَــبضَـم کُــند می زَنـَـد...

قَــلـبَم تیــر می کِــشَـد...

دارَم صِــدآی خُــرد شُـدَنِــ اِحــسـآسـم رآ

لـآ بِـ لـآی چَــرخ دَنــدِه هـآی زِنــدِگـی می شِـنَــوَم...

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت 22:7 توسط mahya|

 

دیگر آن مجنون سابق نیستم
آن بیابان گرد عاشق نیستم

 

 

 

اینک از اهل نسیم و سایه ام
با تب صحرا موافق نیستم

 

 

 

با سلامی با خیالی دل خوشم
در تکاپوی حقایق نیستم

 

 

 

 

بس کنید اصرار را، بی فایده ست
من برای عشق لایق نیستم

نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت 22:0 توسط mahya|

خداوکیلی هیچ کی نمیدونه  چقدر دوستش دارم تورو خدا هرکی کلیپ نباشی داره به من بده خواهش میکنم همرو دوست دارم ولی ادرین من عسل مال هرکی باشه بازم من دوسش دارم ولی من از شما خواهش میکنم عکس یا وبلاگ شخصی جیگرو دارین به منم بدبن گناه دارم این عکس بالایی بچگیاشه نازه نه فدات شم

نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:عشق ,ساعت 20:54 توسط mahya|

نوشته شده در شنبه 17 فروردين 1392برچسب:,ساعت 19:54 توسط mahya|

 

نوشته شده در شنبه 17 فروردين 1392برچسب:,ساعت 19:27 توسط mahya|

 

 

نوشته شده در شنبه 17 فروردين 1392برچسب:,ساعت 19:25 توسط mahya|

نوشته شده در شنبه 17 فروردين 1392برچسب:,ساعت 19:24 توسط mahya|

نوشته شده در جمعه 1 فروردين 0برچسب:,ساعت 22:44 توسط mahya|

نوشته شده در جمعه 1 فروردين 1387برچسب:,ساعت 14:55 توسط mahya|

 

نوشته شده در جمعه 1 فروردين 1387برچسب:رها ,ساعت 14:48 توسط mahya|


آخرين مطالب
» دلم برات تنگ میشه
» تنهایی...
» خنده وبغض...
» شاید برایت عجیب باشد...
» بزرگتر که میشویم غم هایمان زیاد میشود
» عشق یعنی...
» عشق...
» کاش میفهمیدی...
» توبنویس...
» دلتنگی کم میشود...
» چشم میدوزم...
» خوبم...
» ساغر...
» حق عشقم بود
» دلم برات تنگ نمیشه
» سفیده....
» غکس گلم
» لنننندن
» مطلب عاشقانه

Design By : Pichak